لایق پیغمبری
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۸ ب.ظ
در اخبار است که موسى در جوانى، چوپانى مىکرد. روزى، گوسفندى از او گریخت و موسى در پى او بسیار دوید .
در پى او تا به شب در جستجو - - و آن رمه غایب شده از چشم او
تا این که گوسفند از خستگى و درماندگى، جایى ایستاد و موسى به او دست یافت
. چون به گوسفند رسید، گرد از وى افشاند و بر سر و روى گوسفند دست مىکشید و او را
مىنواخت؛ چنانکه مادرى، طفل خردش را . در آن حال که گوسفند را نوازش مىکرد،
مىگفت: ((گیرم که بر من رحم نداشتى، بر خود چرا ستم کردى و این همه راه را
در صحرا دویدى تا بدین جا رسیدى. ))همان دم خداوند به فرشتگان خود گفت: ((
موسى، سزاوار نبوت است و جامه رسالت بر تو او باید کرد که چنین با خلق من مهربان
است و خود را براى راحت مردم، به رنج مىاندازد.))
- ۹۴/۰۴/۳۰